-
ادعاهای نتانیاهو در ارتباط با انفجار در کشتی رژیم صهیونیستی
نخست وزیر رژیم صهیونیستی اتهامات بی اساس و نخ نما شده ای را درباره یاران در ارتباط با انفجار در کشتی این رژیم در دریای عمان مطرح کرد.
«استقلال سیاسی» موضوعی بود که سلاطین قبلی ایران علیرغم ظلم و ستم و ناکارآمدیهای متعدد، حداقل در ظاهر به آن پایبند بودند. رضامیرپنج، اما «وابستگی مطلق» را به کارنامه سلاطین قبلی اضافه کرد. او همان کسی بود که رسما توسط یک دولت خارجی روی کار آمد و از یک سرباز ساده که نگهبانی اصطبل سفارت هلند را برعهده داشت، به پادشاه یک کشور بزرگ با تاریخ چندهزارساله تبدیل شد.
یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران، کودتای سوم اسفند 1299 رضامیرپنج است که دولت انگلیس به دلایلی چند همچون تصویب نشدن قرارداد 1919 در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان، نقش اصلی را در آن ایفا کرد. دولت انگلیس ابتدا سیدضیاءالدین طباطبایی را به عنوان مهره اصلی در نظر گرفت و مقدمات کودتا را با مشورت و مذاکره با وی فراهم آورد. سپس رضا میرپنج را به عنوان فرمانده قزاق ها انتخاب کرد. سرانجام در سحرگاه سوم اسفند 1299، قزاق ها به فرماندهی رضاخان میرپنج وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را براساس تبانی های قبلی تصرف کردند. سپس کودتاچیان تصمیم های بعدی خود را مثل انتشار اعلامیه هایی با مضمون اعلام حکومت نظامی، دستگیری افراد مورد نظر، لغو ظاهری قرارداد 1919 و... به اجرا درآوردند.
کودتا به روایت تاریخ
پس از انقلاب مشروطیت، سیاستهای انگلیس و روس در ایران، بر پایه قرارداد معروف 1907م، اجرا میشد. با وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه و تغییر سیاست خارجی آن دولت و لغو قراردادهای دوره تزاری، دولت بلشویکی سیاست عدم مداخله در ایران را پیشه کرد و در نتیجه، دولت انگلیس برای مداخله در امور ایران بیرقیب ماند و در صدد برآمد تا سلطه و نفوذ خود را بر سراسر ایران گسترش دهد.
درباره چگونگی تأمین منافع و نفوذ بریتانیا در ایران، در شرایط پس از جنگ جهانی اول، دو گرایش در هیئت حاکمه بریتانیا وجود داشت که اگر چه در استقرار دولتی متمرکز و مقتدر در ایران، همرأی بودند اما در چگونگی تحقق این امر با یکدیگر اختلافنظر داشتند.
جناح وزارت امور خارجه به رهبری «جورج کرزن» بر اجرای قرارداد 1919 و حضور نظامیان انگلیس برای ضمانت اجرای آن قرارداد تأکید داشت و جناح وزارت جنگ به رهبری «وینستون چرچیل»، خروج نظامیان انگلیس و استقرار یک دولت مقتدر مرکزی از طریق کودتا را پی میگرفت.
همزمان با ظهور نشانههای شکست قرارداد 1919 در نتیجه مخالفت عمومی ایرانیان و دولتهای خارجی، جناح وزارت جنگ بر فعالیتهای خود افزود و در این راستا، «ژنرال آیرونساید» در اوایل مهر 1299ش، وارد ایران شد تا ببیند که «در قبال اوضاع کنونی ایران چه اقدامی صلاح است و چه باید کرد؟»
هنگامیکه همه راههای توفیق به روی قرارداد 1919 بسته شد و نیروهای انگلیس هم میبایست در بهار 1300 ش، ایران را ترک میکردند، دو طرح از سوی جناح نظامی مورد بررسی قرار گرفت: یکی تأسیس «فدراسیون جنوب ایران» و دیگری تصرف تهران با کودتای نظامی. طرح فدراسیون جنوب با مخالفت دفتر هند و خزانهداری انگلیس روبهرو شد و بنابراین طرح کودتا در دستور کار قرار گرفت. «آیرونساید»، بر این باور بود که دیکتاتوری نظامی در ایران تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد.
برای اجرای این طرح، بسترسازیهای لازم انجام گرفت. از یکسو، افکار عمومی را از احتمال حمله بلشویکها و وقوع انقلاب کمونیستی در کشور به وحشت انداختند، بهگونهای که «احمد شاه» و بسیاری از مردم قصد ترک تهران را داشتند، و از سوی دیگر به شناسایی نیروهای مجری کودتا پرداختند.
در سال 1920 هنگامیکه احمد شاه به لندن رفت هیچ احدی با او مخالفت نکرد، زیرا در آن زمان در کشور هیچکاره بود؛ چراکه در رژیم مشروطه تا زمانیکه مجلس نبود، شاه نمیتوانست کاری کند. شاه یک مقام غیرمسئول بود. برای انگلیسیها نفت ایران مهم بود. پول نفت خوزستان از سال 1291 به جیب انگلستان سرازیر میشد. به گفته چرچیل «ما روی امواج نفت به پیروزی رسیدیم؛ نفت ایران و سرزمین هندوستان».
انگلستان برای بسترسازی کودتای اسفند 1299چه کرد؟
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که به موجب آن زمینه برای استقرار یک دولت متمرکز با خاتمه دادن به سلطنت قاجار و آغاز سلطنت پهلوی در ایران مهیا شد، با پشتیبانی کامل انگلیس طراحی و به اجرا درآمد. انگلیس اعلام کرده بود به دنبال ایجاد ثبات در وضع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران است اما طبق اسناد موجود و اعتقاد صاحبنظران مختلف به نظر میرسد این کودتا به جبران ناکامی انگلیس در قرارداد۱۹۱۹ و شکست در تحقق اهداف شوم این امتیازنامه بوده است.
انگلستان فردی را پیدا کردند که نه اهل سیاست است و نه یک حماسه ملی را برای خودش قائل است. خسرو معتضد مورخ میگوید:او فردی فقیر و بیچیز بود و از سیاست چیزی نمیفهمید و تنها به هدف نگهداری قزاقها به میدان آمد و معتقد بودند که اگر قزاقخانه از بین برود آنها بیچاره میشوند.
«آیرونساید» در کمتر از چهار ماه رضا میرپنج را از فرماندهی یک آتریاد به فرماندهی کل قزاق ترفیع داد. او در خاطراتش مینویسد: با رضا گفتگو کردم و مأموریتش را به او تفهیم کردم و با او شرط کردم که به بریتانیا خیانت نکند و شاه را هم از سلطنت خلع نکند. رضا هر دو شرط را با خوشرویی پذیرفت، من دست او را فشردم و به «اسمایس» گفتم بگذار به تدریج راه بیفتد. «آیرونساید» همچنین مینویسد که گفتگوهایم با رضاخان را به نرمن گفتم و با او ترتیب دادم تا تاریخ روزی را قطعی کند که قزاقهای ایرانی از سرپرستی ما خارج میشوند، یعنی عملیات کودتا را شروع کنند.
در راستای این فرایند، همزمان با اینکه به رضاقلدر اجازه داده شد که بهتدریج راه بیفتد، در تهران نیز از سوی سفارت بریتانیا اقداماتی انجام میگرفت تا مدیریت سیاسی کودتا تعیین و فعال شود و ژاندارمری از هرگونه اقدامی برای جلوگیری از قزاقها بازداشته شود. در نتیجه چنین هماهنگیهایی بود که نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان از قزوین عازم تهران شدند، در نزدیکی تهران «سید ضیاءالدین طباطبایی» هم به آنها پیوست و آنها سرانجام در سحرگاه سوم اسفند 1299ش، وارد تهران شدند.
ژنرال اسمایس و آیرون ساید از بغداد با هواپیما به تهران آمدند و در آذر ماه 1299 با رضا خان دیدار کردند و وی به پشتگرمی انگلیسیها کودتا را انجام داد. یک کودتای عجیب با 1500 سرباز که از بانک شاهنشاهی به آنها پول میدادند و برای اینکه قزاقها به عشق پول و اینکه کشور به دست کمونیستها نیفتد کودتا کردند. احمدشاه برکنار و رضا خان میرپنج بهعنوان سردار سپه حکومت را در دست گرفت.
رضاقلدر ابتدای رویکارآمدن بهعنوان نجاتدهنده ایران از آشوب و هرج و مرج در نظرها جلوهگر شد. کودتای اسفند 1299 را که مقدمهای برای سیطره رضاخان قزاق بر امور ایران است، به منظور سامان دادن جامعه هرج و مرج زده مشروطه در نظرها آوردند. اعلامیههایی که توسط کودتاگران در این ایام صادر شد همگی به این مطلب اشاره داشت. به نظر برخی رضاخان آمده بود تا آرمانهای نهضت مشروطیت ایران را جامه عمل بپوشاند. یعنی آرمان مبارزه با استبداد و استعمار و احیای استقلال گذشته ایران.
عوامل مؤثر در کودتای سوم اسفند 1299
حکومت انگلیسی هندوستان
با اشغال هندوستان از سوی قوای انگلیس، ایران، جایگاه ویژه ای در برنامه های استعماری انگلیس یافت. اهمیت هندوستان برای استعمارگر پیر و لزوم حفظ آن، در کنار خواسته های نامشروع استعماری آنان در ایران، سبب شد که کشور ما، جولانگاه شبکه های اطلاعاتی حکومت بریتانیا گردد. اعضای این شبکه در پوشش های تجاری ـ اطلاعاتی و در ارتباط با کمپانی هند شرقی، اطلاعات ارزنده ای را در اختیار کشور خود گذاشتند و در شکل دهیِ تحولات ایران، نقش ویژه ای ایفا کردند. در بُعد دیپلماتیک، افرادی نظیر سِرجان ملکم، سِرگور اوزلی و سِرجان مک نیل نمونه های بارز مأمورانی بودند که در ارتباط با کمپانی هند شرقی، با تحمیل قراردادها، اطلاعات گسترده ای از وضعیت نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران تهیه کردند و با تشکیل کانون های استعماری نظیر فراماسونری، حلقه ای از مأموران استعمار را در ایران سامان دادند.
اردشیر ریپورتر، طراح اصلی کودتا
مهم ترین مأمور انگلیس در ایران، اردشیر ریپورتر بود که دو سال قبل از ترور ناصرالدین شاه، یعنی در 1311 قمری به ایران آمد. وی در سال های طولانی حضور در ایران، در بسیاری از تحولات و وقایع سرنوشت ساز، حضور جدی و فعال داشت. حضور در جلسات انجمن های مخفی عصر مشروطه، نفوذ در قوای قزاق و انتخاب و هدایت رضاخان میرپنج برای انجام کودتا و کمک به او برای صعود به سلطنت، از اقدامات او بود که نفوذ این جاسوس کهنه کار را در تحولات سیاسی ایران آشکار می سازد.
ژنرال سرادموند آیرونساید
آیرونساید، جوان ترین سرلشکر ارتش انگلیس بود که چند ماه قبل از کودتا به ایران آمد. وی وظیفه داشت هم زمان با بیرون کشیدن نیروهای انگلیسی از ایران، طرح مشترک کانون های استعماری، وزارت جنگ، وزارتامور هندوستان، وزارت مستعمرات و حکومت هند بریتانیا مبنی بر استقرار یک حکومت نظامی وابسته در ایران را به اجرا درآورد. شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، به رهبری اردشیر ریپورتر، وظیفه داشت رضاخان میرپنج را به آیرونساید معرفی کند و هماهنگی لازم را بین آن دو به وجود آورد. اجزای سفارت نیز در قزوین و تهران، زمینه های نظامی و سیاسی را برای تحقق موفق طرح کودتا فراهم و هماهنگی لازم را با آیرونساید به وجود آوردند. بنابراین، مشخص می شود آیرونساید، مجری طرحی از پیش آماده بوده که با همکاری عوامل داخلی و خارجی موفق به اجرای آن شد.
منابع اتکای سلطنت رضاقلدر
سه منبع اصلی که رضامیرپنج با اتکای به آنها به سلطنت رسید، عبارت بودند از: نیروهای مسلح، حزب های اکثریت در مجلس ملیِ پنجم و قدرت های بزرگ خارجی. رضاخان با افزودن بر بودجه ارتش و حقوق ارتشیان، کاری کرد که این نهاد، پشتیبان او شود. وی افسران وفادار را به استانداری برگمارد و واحدهای ارتش منطقه ای و محلی به وجود آورد. در انتخابات دوره پنجم مجلس تقلب شد و افراد مورد نظر رضاخان از سوی استانداران نظامی او از صندوق سربرآوردند. انگلیسی ها، او را مردی قلدر می دیدند که می توانست نفت آنها را حفظ کند و جلو کمونیست ها را بگیرد. از این رو، حمایت از چنین شخصی در دستور کار دولت انگلیس قرار گرفت. در همین زمان، شوروی ها نیز دست به گریبان مشکلات شدید داخلی بودند و ترجیح دادند از دولت غیرانقلابی ایران که عامل ثبات به حساب می آمد، حمایت کنند.
اعتراض های مردم بر ضد حکومت رضاقلدری
در سال 1303، پیشه وران بر ضد جمهوری خواهی رضاخانی دست به تظاهرات و راه پیمایی زدند. روزنامه نگاران و سردبیران نیز به صورت انفرادی از رضاخان در روزنامه هایشان انتقاد می کردند که از میان آنها، افرادی به قهر، ضرب و قتل تهدید شدند. به همین شیوه، دولتمردان با دیدگاه های گوناگون به صورت انفرادی با رضاخان به مخالفت برخاستند و گرایش های فزاینده خودکامگی و استبداد او را مورد انتقاد قرار دادند. در این گروه، خطیب مردمی و عالم بزرگوار، آیت الله حسن مدرس و نیز دموکرات ها و ملی گراهایی همچون سیدحسن تقی زاده و دکتر محمد مصدق به چشم می خوردند.
سخنان امام خمینی(ره) درباره رضا قلدر
امام خمینی(ره) در مورد رضا قلدر میگوید: رضاخان که آمد در این اراک بوده, رضاخان و یک سربازی, یک همچو چیزی بوده, آنجا شرححال خودش را برای اینها نقل کرد, خودش نقل کرده است که من (رضاخان) در اراک بودم و ماهی نمیدانم چقدر داشتم و ما, هی دنبال این بودیم که اول ماه این را دست ما بدهند ما زندگیمان را بکنیم, ماهی هفت تومان, چه قدر, چیز کمی بوده, این در آن گفتوگویش که در آن وقت با وزرای خودش صحبت میکرده این را, قصه گفته این را, پس رضاخان خودش گفته که ما (رضاخان) هیچ نداشتیم. همه ما میدانیم که یک آدم مجهولی بود و نه مالک بود و نه عرض کنم کاسب بود و نه تاجر بود, هیچ اینها نبود.. وقتی که کودتا کرد هیچ نداشت, یک سرباز بود صفر الید. وقتی سلطه پیدا کرد بر این مملکت, شروع کرد املاک مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملکت ما, مازندران, بهترین املاک سرسبز ما با فشارهای او و عمال او به قباله او به زور درآمد… زمان رضاشاه همه غارتگرها را منحصر کردند به یک غارتگر, همه را سرکوب میکردند, یک غارتگر جای همه نشست و آن غارت میکرد. پیشتر, غارتگرها متعدد بودند, بعدش همه سرکوب شدند, آن هم به دستوری که از خارج داشتند, همه را سرکوب کردند و متمرکز شد قوا در یک نفر که آن هم غارتگر بود.
این ها تنها گوشهای از تاریخ پر از حقارت و ذلتی است که افراد بیمایه برای رسیدن به پست و مقام بر مردم ایران تحمیل کردند. بازخوانی این نکات تاریخی از این جهت ضروری است که امروزه رسانههای پرشماری که از طرف کشورهای غربی تغذیه و پشتیبانی میگردند، تلاش دارند تا با تحریف تاریخ، مانع از آشنایی عمومی با خیانتهای غرب و جنایتهای بزرگی که در حق ملت ایران انجام دادند، بشوند.
افزودن دیدگاه جدید